Wednesday

كودكان زندگي



دوستي تعريف مي كرد
..
..
براي درمان دوره اي در بيمارستان بستري بودم اتاقم براي من سه همراه ديگر داشت
صبح كه به اتاقم برده شدم همراه من مرد ديگري به اتاق منتقل شد ما را ديدند و در دستانمان مايعي از سم روانه ساختند تا مرگ را از ما دور سازند - باهم صحبت كرديم - از خاطرات و فرزندانمان و دردها و هزينه ها - ظهر شد پرستار براي كنترل آمد وضع هر دوي ما خوب بود - حدود ساعت 3 بعداز ظهر سرم تمام شد پس از مدتي براي كنترل فشارمان آمدند هردو قابل تحمل بوديم ساعت 6 هر دو بي حال بوديم فشار من كمي افت داشت و تخت بغل خواب بود - ساعت 8 فشار من باز ناجور بود -وقتي براي گرفتن فشار تخت بغلي من رفتند ديدند كه فشار ندارد و بدنش در سرماي خواب به استراحت مطلق رسيده است -كسي ناراحت نشد - همه گفتند اين يكي هم راحت شد صبح كه همراهانم براي بردنم آمدند مرا به سرعت خارج كردند تا متوجه مرگ 4 نفر ديگر در اتاق مجاورم نشوم - نمي دانستند كه ما ساعتها با دوستي خلوت داشتم كه اكنون در سرد خانه به خواب خود ادامه مي دهد - اين خاطره دوستم را گفتم تا بدانيم فاصله ها بسيار كوتاه است - اين را گفتم كه بدانيم حضورمان موقتي است پس براي شادي تلاش كنيم - براي شاد كردن دل ديگران

چندي پيش شنيدم كه كميته امدادبراي كودكان غزه پول مي دهد - در كشور ما كودكان و بيماران فراواني هستند كه بيش از مردم غزه به كمك هاي ما احتياج دارند بياييم به جاي ريختن پول در صندوق كميته امداد كمك هاي خود را روانه صندوق حمايت - از كودكان بيماريهاي خاص نماييم تا با هر ذره آن دلي اميدوارتر گردد

چهارشنبه 30 بهمن ماه 1387