صداي باران
از پشت پنجره صدايي به گوش مي رسد
صداي تق تقي كه مرا مي خواند
صداي باران
چه زيبا غبا ر را مي شويد
صدايم مي كند تا من غبارهاي شسته را ببينم
صدايي كه نگاهم را به آسمان مي كشاند
چه حس زيبايي به من مي دهد
حس شستن-شستن فكر
كذاشتن غبارها در آب
مي خواهم آسوده شوم
غبار ها را بايد گذاشت
براي لحظه اي
بايد آسوده بود
از پشت پنجره صدايي به گوش مي رسد
صداي تق تقي كه مرا مي خواند
صداي باران
چه زيبا غبا ر را مي شويد
صدايم مي كند تا من غبارهاي شسته را ببينم
صدايي كه نگاهم را به آسمان مي كشاند
چه حس زيبايي به من مي دهد
حس شستن-شستن فكر
كذاشتن غبارها در آب
مي خواهم آسوده شوم
غبار ها را بايد گذاشت
براي لحظه اي
بايد آسوده بود