از كاروان جا مانده ام
اي ساربان آهسته ران
از غافله جا مانده ام
گر برنگردي سوي من
حيران و نالان مانده ام
برگرد و اين دستم بگير
شب در كمينم مانده است
اين رهزنان غافله
چون گرگ در پشت من اند
ترسم از اين تنهاييم
اميد به راهت بسته ام
اي ساربان آهسته ران
تنها اميد راهمي
شايد ز دست رهزنان
باز به كاروان مي رسم
No comments:
Post a Comment