امروزه سر سفره دل هر كس كه مي نشيني يك كلمه دارد ---چرا ؟؟؟
همه از چرا و چگونگي ميپرسند و همه راه حل ارايه مي كنند ولي جالبترين مطلب آن است كه هيچكس به راه حلي كه خودش ارايه مي كند عمل نمي نمايد. ما شده ا يم عده اي عالم بي عمل كه هي در حال نق و نوق كردنيم - هيچكس به نقشي كه در ساختار اجتماعي اين نظام دارد عملا واقف نيست و يا اگر واقف است در آن سعي نمي كند - هي مي گوييم آن كشور - آن سياستمدار - آن مردم - آن همسايه - آن زن - آن مرد -... كمي به نقش خود و به وظيفه خود در اين نظام نگاه كنيم - وظيفه مان در اين ساختار چيست - مثل يك ماشين در حال كار كردنيم ومثل همان ماشين در انتظار روز پايان - به تاريخ نگاه مي كنيم و مي گوييم ما بهترين بوديم ولي به آنچه الان هستيم و يا مي توانيم بعدها باشيم فكر نمي كنيم - دنبال دمكراسي هستيم ولي اصلا براي درك معناي آن تلاشي نمي كنيم - چون معناي آن را نمي دانيم هر آنچه كه بر سر راه مان انجام مي دهيم و مفهومي براي آن نمي يابيم به دمكراسي نسبت مي دهيم - دمكراسي اسلامي را جايگزين دمكراسي واقعي مي كنيم و غافل از نقش استبدادي چيزي هستيم كه نه به اسلام و نه به دمكراسي هيچ ربطي ندارد - در خانواده زمان طلاق حقوق يكديگر را پايمال مي كنند وقتي بيرون نشسته ايم به نفع يكي آخ و اوخ مي كنيم وقتي نوبت به خودمان مي رسد همان كه ديگران كردند مي كنيم چون منافع ما اينچنين ايجاب مي كند - زمان خريد چانه مي زنيم و از كلاهبرداري فروشنده مي گوييم ولي زمان فروش خود همان مي كنيم كه فروشنده قبلي كرد - به ناموس مردم نگاه نامحرم مي كنيم ليكن زمان نگاه ديگران رگ به گردن مي زنيم - زمان رانندگي فحش به عابر ميدهيم زمان عبور خود كار عابرين ديگر مي كنيم
از اين مصايب زياد است اين را به خود گفتم تا حواسم بيشتر جمع كار و اجتماع و مردم باشد و خودرا اصلاح كنم تا جامعه ام اصلاحش با من شروع شود- مردم را آنچنانكه هستند بپذيرم و دوستشان داشته باشم
همه از چرا و چگونگي ميپرسند و همه راه حل ارايه مي كنند ولي جالبترين مطلب آن است كه هيچكس به راه حلي كه خودش ارايه مي كند عمل نمي نمايد. ما شده ا يم عده اي عالم بي عمل كه هي در حال نق و نوق كردنيم - هيچكس به نقشي كه در ساختار اجتماعي اين نظام دارد عملا واقف نيست و يا اگر واقف است در آن سعي نمي كند - هي مي گوييم آن كشور - آن سياستمدار - آن مردم - آن همسايه - آن زن - آن مرد -... كمي به نقش خود و به وظيفه خود در اين نظام نگاه كنيم - وظيفه مان در اين ساختار چيست - مثل يك ماشين در حال كار كردنيم ومثل همان ماشين در انتظار روز پايان - به تاريخ نگاه مي كنيم و مي گوييم ما بهترين بوديم ولي به آنچه الان هستيم و يا مي توانيم بعدها باشيم فكر نمي كنيم - دنبال دمكراسي هستيم ولي اصلا براي درك معناي آن تلاشي نمي كنيم - چون معناي آن را نمي دانيم هر آنچه كه بر سر راه مان انجام مي دهيم و مفهومي براي آن نمي يابيم به دمكراسي نسبت مي دهيم - دمكراسي اسلامي را جايگزين دمكراسي واقعي مي كنيم و غافل از نقش استبدادي چيزي هستيم كه نه به اسلام و نه به دمكراسي هيچ ربطي ندارد - در خانواده زمان طلاق حقوق يكديگر را پايمال مي كنند وقتي بيرون نشسته ايم به نفع يكي آخ و اوخ مي كنيم وقتي نوبت به خودمان مي رسد همان كه ديگران كردند مي كنيم چون منافع ما اينچنين ايجاب مي كند - زمان خريد چانه مي زنيم و از كلاهبرداري فروشنده مي گوييم ولي زمان فروش خود همان مي كنيم كه فروشنده قبلي كرد - به ناموس مردم نگاه نامحرم مي كنيم ليكن زمان نگاه ديگران رگ به گردن مي زنيم - زمان رانندگي فحش به عابر ميدهيم زمان عبور خود كار عابرين ديگر مي كنيم
از اين مصايب زياد است اين را به خود گفتم تا حواسم بيشتر جمع كار و اجتماع و مردم باشد و خودرا اصلاح كنم تا جامعه ام اصلاحش با من شروع شود- مردم را آنچنانكه هستند بپذيرم و دوستشان داشته باشم
جمعه 25 مرداد ماه سال 87
1 comment:
سلام
وبلاگ قشنگي داري تبريک ميگم
خوشحال ميشم بعد از اين که به اسم مدل لباس لينکم کردي خبرم کني تا لينکت کنم
ممنون
Post a Comment