Tuesday

دوشنبه اول بهمن ماه سال 86


درسي كه بايد از عشق آموخت

وقتي توي خيابونهاي شلوغ شهر راه مي ري
و به آدمهايي كه دارن تند تند از يك طرف به طرف ديگه مي رن نگاه مي كني
و بچه هايي رو كه به سرعت به سمت مدرسه مي رن
مادراني رو مي بيني كه نگران مسير و خيابون و ماشين و دوست و معلم و .... بچه هاشون هستند
وقتي پدراي خانواده رو مي بيني كه بخاطر هزينه هاي زندگي از كله سحر تا نيمه هاي شب مشغول كارند
وقتي كه مادر بزرگ پير رو مي بيني كه بخاطر نوه هاش با عذاب پشت اجاق مي ره تا آشپزي كنه
وقتي جووني رو مي بيني كه براي ديدن يك دوست زيبا ساعتها توي اين سرما مسيري رو طي مي كنه و منتظر مي ايسته

وقتي مريضي رو مي بيني كه بخاطر زيارت با اشتياق درد رو كنار مي گذاره و طي مسير مي كنه
وقتي تمام چيزهاي ديگه اي كه مي شه گفت و نمي شه گفت و توي ذهن همه است و وجود داره را مي بيني ‏ - به يك نقطه مشترك مي رسي و اون عشقه

عاشق باشيم و با عشق زندگي كنيم
عشق مرهم تمام دردهايي است كه عقل ما براي آن هيچ مرهمي تصور نمي كند
عشق خالق گذشت و ايثار است
عشق خالق صبر صبور است
عشق ايمان است
عشق خالق زيبايي است
عشق خالق مجنون است
عشق اصل خدايي است
و خدا عاشقان را دوست دارد
عاشق باشيم
عاشق آن كه لياقت عشق را داشته باشد
عاشق باشيم
وعاشقان را دوست بداريم
عاشق باشيم
و در عشق خود صادق
عاشق باشيم
با عشق زندگي كنيم
وبا عشق روي معبود را ببينيم

No comments: