Sunday

يك شنبه 23 دي ماه سال 86

زندگي ما آدمها

امروز توي ماشين در رابطه با كارتون خوابها صحبت مي كردند. ذهنم رو بد جوري به خودش مشغول كرد واقعا توي دنيا چه خبره؟ يكي اونقدر داره وقتي كه باهاش صحبت مي كني نمي دونه چقدر داره و براي تفريح خيلي از كارا رو انجام مي ده و يكي براي داشتن يك گرماي اوليه توي اين شبهاي سرد محتاج يك مساعدت. خدا رو جز شكر مگه ميشه كار ديگري كرد. اساس اين قضيه واقعا چه معنايي داره. برام جالب بوده با هر دوشون به يك نحوي صحبت كردم
دغدغه هاي اونها چقدر با هم متفاوته استرس اون كارتون خواب خيلي كمتره و با يك آتش كوچولو به اونچه كه مي خواد ميرسه - توقع زيادي نداره ولي اون بزرگه نمي دونم چه جوري توقعش رفع مي شه- يادم يكي از اون آدم بزرگا ي با پول زياد مي گفت خدا بخاطر لياقتم به من داده و اوني كه نداره لياقتش هموني كه داره. خدا هيچ كارش بي حساب نيست دادن و يا ندادن مال و اموال توي اين دنيا دليل لياقت و يا عدم اون نيست. لياقت آدمها با بار وجوديشون معنا پيدا مي كنه - گاهي آدم چيزهايي داره كه خيلي ها آرزوش رو دارن ولي خودش از اون بي خبره. بزرگترين نعمت الهي نعمت آرامش - خوشا اونهايي كه به آرامش رسيدن در اين حالت فرقي نمي كنه توي يك كاخ باشي و يا توي يك كارتون خالي- مسير همه ما مشخص است دنيا اينقدر محدود و كوچك است كه با چشم برهم زدني ممتحن مي گه ورقها بالا وقت تموامه از كريدر خارج شين. اميدوارم همه ما نمره قبولي بگيريم

No comments: